مجله پزشکی دکتر حصارکی

این سایت مطالب علمی و کاربردی پزشکی را با استناد به منابع معتبر در دسترس کاربران قرار می‌دهد.

قتلِ تدریجی در جاده‌ها؛ وقتی عامل اصلیِ مرگ مسافران را می‌پوشانیم

زخم کهنه‌ اتوبوس‌های فرسوده بر پیکر ایرانیان هر روز عمیق‌تر می‌شود

هر حادثه واژگونی اتوبوس در ایران که خبرساز می‌شود، بلافاصله انگشت اتهام به سمت راننده یا شرایط جوی نشانه می‌رود؛ اما روایت کامل‌تر از شکستِ ساختاری حکایت می‌کند: ناوگان فرسوده، خودروهای غیراستاندارد و راه‌هایی که سال‌ها برای اصلاح‌شان وعده داده‌اند، یک زنجیره مرگ‌آور می‌سازند که هزینه‌اش را مسافران پرداخت می‌کنند.

تصویر یک مشکل مزمن

اخیرترین سقوط اتوبوس در محور دماوند–فیروزکوه با چند کشته و ده‌ها مصدوم، بار دیگر یادآور تراژدی‌های مشابه شد؛ از دانشجویان نخبه تا خبرنگارانی که در مسیر مأموریت جان باختند. این اتفاقات پراکنده نیستند؛ محصول ترکیب سه عامل اصلی‌اند: وجود اتوبوس‌هایی با عمر فراتر از استاندارد ایمنی، خودروهای وارداتی یا تولید داخلی بدون انطباق کامل با معیارهای ایمنی، و شبکه‌راهی که پر از نقاط پرحادثه است و اصلاح‌شان معطل مانده است.

زخم کهنه‌ اتوبوس‌های فرسوده بر پیکر ایرانیان هر روز عمیق‌تر می‌شود
زخم کهنه‌ اتوبوس‌های فرسوده بر پیکر ایرانیان هر روز عمیق‌تر می‌شود

چرا چرخه حوادث تکرار می‌شود

پاسخ کوتاه این است: ناکارآمدیِ سیستمی و اولویت‌های نادرست. اما دقیق‌تر باید گفت:

  • بازنشسته‌نشدن ناوگان: بسیاری از اتوبوس‌های بین‌شهری عمری دو دهه‌ای یا بیشتر دارند و تجهیزات ایمنی‌شان یا فرسوده‌اند یا از ابتدا استاندارد لازم را نداشته‌اند؛
  • جاده‌های ناایمن: بسته‌ای از پیچ‌های تیز، عدم ایمن‌سازی شانه‌ها، فقدان روشنایی و علائم مناسب و صدها نقطه حادثه‌خیز شناسایی‌شده که هنوز اصلاح نشده‌اند.

این دو عامل وقتی با هم ترکیب می‌شوند، راننده و مسافر ناگزیر در معرض ریسک بالا قرار می‌گیرند و حادثه دیگر «اتفاق» نیست؛ محصول طراحی و مدیریت معیوب است.

هزینه پنهانِ سیاست و مدیریت؛ از تحریم تا غفلت

تحریم‌ها و محدودیت‌های ارزی هم در تشدید این بحران نقش داشته‌اند، اما به‌هیچ‌وجه تنها مقصر نیستند. پرسش‌های عملی که باید پاسخ داده شود عبارت‌اند از: چرا برنامه نوسازی ناوگان با اولویت و منابع کافی اجرا نمی‌شود؟ چرا بودجه ایمن‌سازی محورهای حادثه‌خیز تخصیص نمی‌یابد یا پیگیری نمی‌شود؟ و چرا سازوکار پاسخگویی شفاف درباره پروژه‌های راه‌سازی و تخصیص اعتبار وجود ندارد؟

چه باید کرد؛ سه استراتژی عملیاتی

  1. نوسازی هدفمند ناوگان حمل‌ونقل عمومی بین‌شهری با زمان‌بندی روشن و اولویت‌بندی مسیرهای پرتردد و مرزی؛
  2. اجرای فوری اصلاحات هندسی و ایمن‌سازی نقاط حادثه‌خیز با شفافیت در بودجه و نظارت میدانی مستقل.

اجرای این دو محور نیازمند اراده سیاسی، تخصیص منابع و سازوکارهای نظارتی است تا وعده‌ها به اقدامات ملموس تبدیل شود.

نتیجه‌گیری

تا وقتی بازسازی ناوگان و ایمن‌سازی جاده‌ها به اولویت واقعی تبدیل نشود، هر واژگونی اتوبوس صرفا یک «حادثه» نیست بلکه تکرار یک سیاست‌گذاری شکست‌خورده است. اگر مدیریت راه و حمل‌ونقل و تصمیم‌سازان ارادهٔ محافظت از جان مردم را داشته باشند، هزاران سفر روزمره از خطر مرگ نجات پیدا می‌کند؛ وگرنه مرگ در جاده‌ها عادی می‌شود و پاسخ‌گویی همچنان غایب خواهد ماند.

مجله پزشکی دکتر حصارکی

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *